۱۳۹۰ بهمن ۱۲, چهارشنبه

علی جمعه مظفری

یکی را دوست میدارم ولی افسوس که او هرگز نمیداند

نگاهش میکنم شاید بخواند از نگاهم 

که او را دوست میدارم ولی افسوس که او هرگز نمی خواند.

شبی پرسیدمش بابی قراری

به غیر از من کسی را دوست داری؟

به چشمش اشک شد از شرم جاری

میان گریه هایش گفت آری.



غم کسی اسیرم که ز من خبر ندارد***

عجب از محبت من که در او اثر ندارد****

غلط است هرکه گوید دل به دل راه دارد****

دل من از غصه خون شد دل او خبر ندارد*

هیچ نظری موجود نیست: